رادین سقا
سلام خوشگل مامان همانطور که گفتم برای مراسم عاشورا و تاسوعا رفتیم تبریز پیش آنا . همه از اینکه رفته بودیم پیششون خیلی خوشحال شدند. از شیرینکاریهای تو به وجد میامدند .وقتی عروسک موزیکالتو گذاشتم تا بخونه و تو هم با اون شروع کردی به خوندن هیچکس باورش نمی شد. وقتی توپ رو گذاشتم جلوی پاهات و تو با پا اونو میزدی کلی تعجب کردند و خندیدند.خلاصه با شیرین کاریات دل همه رو بردی. روز تاسوعا از صبح همه فامیل می آمدند تا سقا شدن گل پسرمو ببیند. هیئت سقاهای امام حسین طی دعوت قبلی به خونه آنا اومدندو بعد از اینکه نذری که بابا زحمت کشیده بود و تهبه کرده بود رو بین اونهاپخش کردیم مداح سقای جدید رو که تو بودی خواست تا به جمع بقیه سقاها بپیونده...
نویسنده :
مامانی و بابایی
0:13