چهار ماهگی رادین و شیطنت هاش....
سلام قند عسل من که هیچ عسلی شیرینی تو رو نداره
مامانی نمیدونی این روزا چه شیطونی هایی که نمی کنی صبح ها که میخوای از خواب بیدار بشی مثل آدم بزرگها تنبلی میکنی یه کم غر میزنی این ور و اون ور وول میخوری یه کم چشاتو باز میکنی و باز میخوابی من صورتمو میچسبونم بهت و میگم کدو تنبل من کدو تنبل من و تو عزیز دل من میخندی
و کم کم بیدار میشی به پهلو برمیگردونمت و خیلی خنده دار به پهلو میخوابی
و چشم تو چش باهم حرف میزنیم و تو غش غش میخندی قربون اون خنده های خوشگلت یرم که کلی به مامان نیرو میده.
. وقتی صبح میبرمت تا بشورمت تو اینه زل میزنی بعد با خودت حرف میزنی و قهه قهه میزنی
نمی دونم میدونی اونی که تو اینه است خودتی یا نه ولی خیلی خوشت میاد هر سری که میبرمت بشورم ١٠-١٥ دقیقه ای همین جوری با خودت بازی میکنی و غش غش میخندی
تو آینه پشت تو قایم میشم و وقتی یکهویی بیرون میام کلی میخندی
.
بعد از اینکه شستم و آوردمت تازه نوبت بابایی هست که باهات بازی کنه با بابایی بازی میکنی وقتی بابایی پهلو هاتو میخوره قهه قهه میخندی وکلی شیطنت تحویل بابات میدی
.
وقتی هم داری شیر میخوری با پاهات سعی میکنی از دستم بالا بری و با دستات با لباسم بازی میکنی و چند وقت یک بار برمیگردی و اوضاع اطراف رو بررسی میکنی
و برمیگردی شیرتو میخوری خلاصه حسابی شیطون بلا شدی
ولی مامانی الان خیلی حالم گرفته هست چون فرداقراره واکسن چهار ماهگیت رو بزنن و میدونم چند روزی قراره حالت بد باشه و دیگه اون خنده هاتو نمیبینم و خدا نکرده نمیخوام گریه کنی و اشک چشاتو ببینم الهی هیچ وقت اشک چشاتو نبینم و همیشه همیشه بخندی عزیزم