رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

رادین مامان و بابا

چهار ماهگی رادین و شیطنت هاش....

1390/5/27 1:58
826 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

                                  niniweblog.com

سلام قند عسل من که هیچ عسلی شیرینی تو رو نداره

مامانی نمیدونی این روزا چه شیطونی هایی که نمی کنی صبح ها که میخوای از خواب بیدار بشی مثل آدم بزرگها تنبلی میکنی یه کم غر میزنی این ور و اون ور وول میخوری یه کم چشاتو باز میکنی و باز میخوابی من صورتمو میچسبونم بهت و میگم کدو تنبل من کدو تنبل من و تو عزیز دل من میخندیniniweblog.com

و کم کم بیدار میشی به پهلو برمیگردونمت و خیلی خنده دار به پهلو میخوابی

 

و چشم تو چش  باهم حرف میزنیم و تو غش غش میخندی قربون اون خنده های خوشگلت یرم که کلی به مامان نیرو میده.

.  وقتی صبح میبرمت تا بشورمت تو اینه زل میزنی بعد با خودت حرف میزنی و قهه قهه میزنیniniweblog.com

نمی دونم میدونی اونی که تو اینه است خودتی یا نه ولی خیلی خوشت میاد هر سری که  میبرمت  بشورم ١٠-١٥ دقیقه ای همین جوری با خودت بازی میکنی و غش غش میخندیniniweblog.com

تو آینه پشت تو قایم میشم و وقتی یکهویی بیرون میام  کلی میخندی niniweblog.com

.

 بعد از اینکه شستم و آوردمت تازه نوبت بابایی هست که باهات بازی کنه  با بابایی بازی میکنی وقتی بابایی پهلو هاتو  میخوره قهه قهه میخندی وکلی شیطنت تحویل بابات میدیniniweblog.comniniweblog.com

.

وقتی هم داری شیر میخوری با پاهات سعی میکنی از دستم بالا بری و با دستات با لباسم بازی میکنی و چند وقت یک بار برمیگردی و اوضاع اطراف رو بررسی  میکنیniniweblog.com

 و برمیگردی شیرتو میخوری خلاصه حسابی شیطون بلا شدیniniweblog.com

ولی مامانی الان خیلی حالم گرفته هست چون فرداقراره واکسن چهار ماهگیت رو  بزنن و میدونم چند روزی قراره حالت بد باشه و دیگه اون خنده هاتو نمیبینم و خدا نکرده نمیخوام گریه کنی و اشک چشاتو ببینم الهی هیچ وقت اشک چشاتو نبینمniniweblog.com و همیشه همیشه  بخندی عزیزمniniweblog.com

                     

                        niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

رادین
21 مرداد 90 14:26
----------------------------------------------------
رادین :
سلام داداش رادین ماشالا چه بزرگ شدی
بابا مامانو که اذت نمیکنی
خیلی دلم برات تنگولیده
همچ تصقیر بابا مامانمه، همچ تو فیسبوکن،بابایی هم سرش شلوغه ولباگمو آپ نمیکنه...

تو خوبی؟ من بیست روز پیش واکسن زدم، اینقد گییه کردم




دوست جون ما خودمون باید به فکر خودمون باشیم مامانی من هم همش سرش با پروژه اش گرمه!!
رادین
21 مرداد 90 14:30
---------------------------------------------------- رادین : سلام داداش رادین ماشالا چه بزرگ شدی بابا مامانو که اذت نمیکنی خیلی دلم برات تنگولیده همچ تصقیر بابا مامانمه، همچ تو فیسبوکن،بابایی هم سرش شلوغه ولباگمو آپ نمیکنه... تو خوبی؟ من بیست روز پیش واکسن زدم، اینقد گییه کردم ----------------------------------------------------
طيبه مامان پوريا
22 مرداد 90 9:18
بچه ها هنوز از اين شيرين تر هم ميشن عزيزم ... رادين جون رو از طرف ما ببوس ...راستي چرا عكس نميزاري ازش ..تنبل خانم عكس بذار


چشم عکس هم میذارم


maman amirali
22 مرداد 90 16:39
nemidoni khahar joon che mokafati az dastesh darim ma .amirali khaleh nadareh be hame dostam migeh khaleh. nazi che pesareh nazi darin mashalah.hala rozayeh khoshiteh ko ta sheitonihayeh bozorg.
maman amirali
22 مرداد 90 16:40
kodeh amir ali 02 hastesh.ageh be deletoon neshast ray bedin.mersiiiiiiiiiiiiiii. mersi be ma sar mizanid.