رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

رادین مامان و بابا

شروع کار مامانی

1390/4/4 23:48
597 بازدید
اشتراک گذاری

 

                               niniweblog.com

 

سلام گل پسرم

از وقتی برگشتیم خونه دارم برنامه ریزی میکنم که انجام پروژه ام رو شروع کنم که بلاخره امروز  ٤ تیر شروع کردم صبح ساعت ١١ رفتم دانشگاه خدا میداند چه جوری رفتم همش دلم پیش تو مونده بود ولی مجبور بودم آخه تو وسط انجام پروژه کارشناسی ارشدم اومده بو دی و چون سلامتی تو از همه چیز برا من مهمتر بود کارمو نصفه ول کرده بودم .ساعت ٣ برگشتم و بماند که هر نیم ساعت زنگ می زدم و همه چی مرتب بود و خاله سهیلا به خوبی از تو مراقبت کرده بود تو این چند ساعت حسابی دلم برات تنگ شده بود.برگشتم خونه خوابیده بودی بیدار شدی و کلی شیر خوردی بعد کلی با من بازی کردی و خاله سهیلا ازمون فیلم گرفت .شب میرزا قاسمی درست کردم سر شام که داشتیم شام میخوردیم تو زل زده بودی تو چشای بابات و همینطور نگاه میکردی خیلی عجیب بود انگار یه چیزی می خواستی بگی از بس نگاه کردی شروع کردی به نق زدن من گفتم شاید باباشو میخواد بابایی شام نخورد و تو رو برداشت تو بغل بابا آروم شدی انگار دلت برا بابات تنگ شده بود قرذبون اون دل کوچیکت برم .

برا پروژه مامان هم دعا کن که کاراش خوب پیش بره قربونت برم

 

                               niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

طيبه مامان پوريا
7 تیر 90 8:19
سلام منو يدت هست؟؟؟ طيبه ام خوشحال كه رادين سالمه خدا حفظش كنه به وبلاگ پوريا هم سر بزن خوشحال مي شم راستي وبلاگ پسرت رو به دوستان اضافه كردم http://www.por.niniweblog.com/