ماهی عید
سلام عزیز دلم خوبی امروز نمیدونم چرا کمتر تکون خوردی اینطوری خیلی نگران می شم عزیزم
درسته روزهای قبل خیلی اذیت می شدم ولی همیشه ترجیح می دم تکوناتو احساس کنم تا خیالم راحت باشه که حالت خوبه نکنه امروز مریض بودی خدا کنه فردا دیگه همون تکونهای قبلی رو داشته باشی
راستی پسرم دیشب بابایی وقتی اومد خونه یه دسته گل خوشگل
و سه تا ماهی قرمز و ناز گرفته بود و همش می گفت اگه رادین اینجا بود با این ماهی ها کلی بازی می کرد راستی دسته گلی رو که گرفته بود ۴ تا گل داشت گفت یکیش برا تو و سه تاش برای پسرمه البته داشت شوخی می کرد تا لج من رو در بیاره قند عسل من دیگه ۷ روز بیشتر به عید نمونده و همه جا حال و هوای عید داره
ولی من امسال به خاطر این منتظر عید هستم که به دنیا اومدن تو نزدیکتر می شه
راستی الان که من دارم مینویسم بابایی رفته سه راه جمهوری تا برای گل پسرمون دوربین بخره تا عکس و فیلم بگیریم برف باریده و هوا سرده
و بابایی کاپشن هم نبرده ولی به عشق تو رفته انشالله بعدنا قدر باباتو بدونی